عزیزانی که موافق هستند این وبلاگو با نام
نوشته های عاشقانه و احساسی
لینک کنن و خبر بدن تا لینک شن
عزیزانی که موافق هستند این وبلاگو با نام
نوشته های عاشقانه و احساسی
لینک کنن و خبر بدن تا لینک شن
وبلاگ رو میفروشم هر کی میخواد
به مسنجرم پیام بده
خواستم بنویسم عشق اما معنی اش را نمی دانستم
اما با تمام وجودم دوست دارم
نمی دانم
شاید این همان عشق باشد
این مطلب مطعلق به خودمه و کپی کردن فقط با ذکر منبعش مجازه
خدایا
چه یافت آن که تو را گم کرد
و چه گم کرد آنکه تو را یافت
دلم نمیخواد چشمات رو از پشت سرت بگیرم تا اسممو بگی
آخه طاقت شنیدن اسم هایی رو که میگی رو ندارم
پروردگارا
من اگز تلخم گاه اگر شیرین
من اگر زشتم گاه اگر زیبا
من اگر در هستی ام گاه اگر در نیستی
من اگر مستم و دیوانه یا که هشیار و فرزانه
تو مرا ببخش و مرا به خودم وا مگذار
اگر رد میکنی رد کن ولی من
به جز درگاه تو جایی ندارم
گاهی وقتا موقع خداحافظی ازتو
خواسته یا ناخواسته بهت میگم مواظب خودت باش
مواظب خودت باش یعنی برام مهمی
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم
مواظب خودت باش یعنی دوست دارم
مواظب خودت باش یعنی به خدا میسپارمت
مواظب خودت باش یعنی از الان دلم برات تنگ شده
آموخته ام که خدا عشق استو عشق تنها خداست
آموخته ام که وقتی ناامید میشومخدا با تمام عظمتشعاشقانه انتظار میکشد و من دوباره به رحمت او امیدوار شوم
آموخته ام اگر تاکنون به آنچه خواستم و نرسیدم ، خدا برایم بهترش را در نظر گرفته است
آموخته ام که زندگی دشوار است ولی من از او سخت ترم
کاش من هم کسی را داشتم
که با بستن چشمانم
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم
بوی نفس هایش را میشنیدم
کاش من هم کسی را داشتم که
حتی وقت نبودنم عاشقم باشد
کاش
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی ، با دلت بستم شکست
ناگهان دریا تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد و از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد ، کوهستان شنید
چون صدا در کوه پیچید ،عاشقانه عاشقت هستم شکست
میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من به باران بی امان بگو دل اگر دل باشد
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
سالها پیش شیطان عاشق خدا بود
و میخواست تنها عشقش باشد
فریاد زد خدااااااااااااااااا!؟
اما خدا به روی خودش نیاورد
چون بزرگ بود میخواست عاشقی کنه و آدم رو آفرید
سال ها پیش آدم خدا را از یاد برد و عاشق شیطان شد
این وسط خدا تنها ماند
تنهای تنهای تنها
خدایا
هیچ تنهایی را آنقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه
عشقم
به خدا گفتم بیا جهان رو قسمت کنیم
آسمون واسه من ابراش مال تو
دریا واسه من موجاش مال تو
ماه مال من خورشید واسه تو
خدا خندید و گفت
بندگی کن همه دنیا مال تو منم مال تو
اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان
ابر را بوسیدم تا بوسه بارانت کند
برای شکستن من یه اخم کافیه ، نیازی به فریاد نیست
واسه اشک ریختن من سکوت تو کافیه،نیازی به قهر نیست
برای مردن من حرف رفتنت کافیه، نیازی به انجامش نیست
از من فاصله بگیر
هر بار که به من نزدیک میشوی
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر
خسته ام از امید های کوتاه
از زندگی در خیال
از امیر
نفس نمی کشد هوا
قدم نمیزند زمین
سکوت میکند غزل
بدون تو یعنی همین
ازم پرسید تا حالا عاشق شدی؟؟؟؟؟ گفتم: آره گفت: چند بار؟؟؟ گفتم : یک بار گفت: پس میدونی عشق اول هیچ وقت از یاد نمیره؟؟؟؟ گفتم: آره مطمئنم گفت: چجوری باهاش آشنا شدی؟؟ گفتم: از بچگی باهم بزرگ شدیم. تا چشم باز کردم تا الان اونو دیدم. گفت: باهاش در ارتباطی؟؟ گفتم : آره همیشه با همیم .بغض کردم ، وقتی گفت بهش میرسی؟؟ اشکم سرازیر شد و گفتم : آره گفت: من هم عاشقم خیلی میخواستمش ، زیبا بود ولی بهم نرسیدیم. گفت : خوشبحالت عشقت چقدر خوشبخته که تو رو داره و این قدر عاشقشی . گفت : حالا کی هست و اسمش چیه؟؟؟ خوشگله؟؟؟؟ گفتم: مطمئنم از عشق تو خوشگلتره اسمش رحمان، رحیم و حمید هستش خیلی اسم داره ولی همه صداش میزنن خدااااااااااااااااااااا
فرستنده : شکیلا
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
واندر این بازی شکستم داده ای
نشتر (نیزه) عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ،من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ و پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره ی صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک ((یا ربت))
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
باز باران
باز باران نه نگویید با ترانه
می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه
بر بام خانه
یادم آرد روز باران
پا به پای بغض سنگین
تلخ و غمگین دلشکسته
اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور میگشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود
این نوای کودکانه پر بهانه
زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من
آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران
باز میگردم به خانه
منبع: http://www.asheghebijan.blogfa.com/
یادت دلتنگم میکنه
اسمت دیونم میکنه
صدات عاشقترم میکنه
نگات وابستم میکنه
فقط یه چیزه که آرومم میکنه و اونم......
د ا ش ت ن ت ه